show in Paris p3
پارت سوم از داستان نمایش در پاریس .ببخشید پوستر نمیتونم بزارم . لطفا به ادامه ی مطلب برید. ممنون از نظراتتان.
رفتم پایین اصلا حس هیچ چیز رو نداشتم فردا شب آخرین قسمت نمایش بود و تا چند روز نمایش نداشتم . خب خوبه به استراحت نیاز داشتم.
در را زدم .(تق تق تق)
_دوشیزه کاترین بیاید داخل . خب آقای شرمن هیچ وقت به من نمیگفت دوشیزه ولی جلوی غریبه ها میگه دوشیزه .
رفتم داخل جین اونجا نبود . فکر کردم با هردومون کار داشتن . به هردو نفر سلام و تعظیم کوچکی کردم . من معمولا شیطونم و آداب و رسوم رو رعایت نمیکنم ولی خب .
_آقای شرمن با من کاری داشتید؟
_بله. ایشون آقای کمبل هستند . درواقع ایشون باهاتون کار داشتند .
به آقای کمبل نگاه کردم .
گفت: دوشیزه کاترین رویال من دیشب در یکی از نمایش های شما حضور داشتم . میخواهم رک و پوسکنده حرف بزنم . من آشنایی دارم که بازیگری خبره برای نمایشش میخواهد او یک سالن تئاتر دارد. قرار است فردا در نمایش شما حضور داشته باشند تا کار شما و بازی شما را از نزدیک ببینند خودتان راضی هستید.؟
من که داشتم پس می افتادم خودمونو جمع کردم به آقای شرمن و بعد به آقای کمبل نگاه کردم و گفتم :جناب کمبل، من باید فکر کنم تا فردا اِم بهتون خبر میدم.
_هر طور مایلید. من رفع زحمت میکنم .خدانگهدار تا فردا.
آقای کمبل رفت بیرون جین فضول پشت در بود اما با قیافهی جدی داشت وانمود میکرد که با من کار داشت . وقتی در بسته شد آقای شرمن گفت:
خب کَت چکار میکنی .
_نمیدونم بگذارید فکر کنم .
ادامه دارد ....