پارت ۸ نمایشی در پاریس

❀Yalda❀ · 13:29 1400/03/30

آپلود عکس

به او گفتم پس به پرورشگاه برویم؟
_خب من نمی‌دانم برای این باید چه کار کنم اما خب برویم و به آقای شرمن یعنی پدرآینده‌مان.
_ازت ممنونم.
...
چند روز گذشت و از لحاظ قانونی آقای شرمن پدر ما هست من و جین قرار است قبل از حضور آقای کمبل بیرون برویم.
من لباس هایم را پوشیدم و جین هم ژاکت پوشید در این روز ها هوای لندن واقعا سرد است.
من همیشه با جین بیرون میروم چون آخرین باری که تنهایی بیرون رفتم (بیلی شپرد)سر دسته‌ی خلاف کار های این ناحیه روی من چاقو کشید. که البته فقط یک تهدید بود . نمی‌توان گفت سردسته‌ی خلاف کار ها بهتر است بگویم سردسته‌ی خراب کار ها .
رفتیم بیرون هوا کمی مه داشت و درشکه ها آرام می‌رفتند و صدای سم اسب ها می آمد . به بازار می‌خواستیم برویم تا کمی گوشت بگیریم معمولا خرید ها را من و جین انجام می‌دهیم چون در تئاتر کسی غیر من و جین زندگی نمی‌کرد خودمان آشپزی هم میکردیم. به بازار که رسیدیم . چهره‌ی نحس بیلی شپرد را دیدم مطمئن بودم وقتی مرا ببیند خرابکاری می‌کند من محض احتیاط با جین می آیم و اینکه خب او بهتر از من جنس های خوب و بد را تشخیص می‌دهد. بیلی داشت با فروشنده‌ی میوه چانه میزد . او همیشه روی مخ آدم ها هست .
نزدیک بیلی بودیم . جین گفت من میروم قصابی تو بمان
_باشه
بیلی که متوجه‌ی من شد فروشنده رو ول کرد و آمد
_سلام. گربه کوچولو(دوستان کت به انگلیسی به معنای گربه هست)
_چیه چیکار داری دوباره میخوای با چاقوی کوچیکت منو تهدید کنی‌؟
این طور حرف زدن کار یک خانم محترم نبود ولی باید حقش کف دستش می آمد .
_نه آخه داداشت من رو میخوره.
_مشکلت چیه؟
_کت تو مشکلت چیه .
حتما میگید که چرا انقدر اینجوری صحبت میکنیم کا انگار صدنین بار هست که هم رو می‌بینیم عرضم به حضور منورتون من و اون دشمنی خونین داریم اون وسط یک نمایش شورش ایجاد ‌کرد و من از صحنه پرت شدم . بله من و او هزاران ماجرا داشتیم.
_میتونیم تا شب ادامه بدیم
_نه داداشت نگرانت میشه اون تنها خانواده ای هست که داری
_ا وا راستی آقای شرمن من و جین رو به فرزندی قبول‌ کرده و اینکه جین اندازه‌ی اون دار و دسته‌ی تو می‌ارزه.
_همممم باشه پس من رو به مبارزه طلبیدی.
_چی
_خب شروع میکنیم
وای اون وسط میخواد معرکه را بندازه. و میدونم که میخواد جین رو وسط بکشه.
۱،۲،۳_
دستش مشت بود واقعا من نترسیده بودم و همینطور نمیخواستم جا بزنم
_(نفس عمیق کشیدم)تو از پارسال تا‌حالا تغییر نکردی خب من میرم جین هم الان میاد .
که یکهو جین آند وای نه.
_اوه سلام آقای جین رویال
جین: _داری چیکار میکنی
_خواهرت زبان درازی کرد
جین: الان زبانت رو از حالت میکشم بیرون که با کاترین کاری نداشته باشی
_جین ولکن بریم .
دستش رو گرفتم با اینکه یک سال و نیم لزم بزرگ تر بود ولی خیلی سنگین بود . کشیدنش چند تا بیکار هم ما رو تماشا می‌کردند و البته دار و دسته‌ی شپرد.

بله خواننده‌ی گرامی من هم بلدم اینجوری صحبت کنم.
_وای آقای رویال میخوای چیکار کنی.
جین جوش آورده بود.
_کاری که فکرشو نمیکنی عوضی.
_رویال خودت رو ناراحت نکن همه میدونن تو یک ترسویی. لازم نیست نشون بدی
وای میخواست کاری کنه جین باهاش دعوا کنه البته شپرد با جین هم کلی ماجرا داشت و البته فکر کنم همه‌ی مردم این ناحیه😒