نمایشی در پاریسp1

❀Yalda❀ · 17:25 1400/03/02

آپلود عکس"

 

لطفا به ادامه ی مطلب برید

_خوبه؟؟؟
آره عالیه برو روی صحنه .
_باشه .رفتم روی صحنه وای ترسیدم مونده بودم چیکار کنم خیلی ترسیدم. جین از پشت صحنه منو نگاه کرد نگاهش بهم آرامش داد . هرچی رو که میدونستم از حفظ خوندم .
...
مردم دست زدن خب انگار بد نبود. درهای سالن تئاتر باز شد و مردم یکی یکی رفتند نفس عمیق کشیدم پرده ی قرمز اومد پایین . تند تند رفتم پیش جین .
جین:وای خیلی کارت خوب بود افتخار میکنم که خواهرم انقدر با استعداد هست .
_ ممنونم.تو هم خیلی خوب بودی جین.
رفتم توی اتاق مشترک منو برادرم(جین). اون تنها کسی هست که من دارم .من بازیگر تئاتر هستم با این سن کم . و داداشم صحنه پرداز ‌ما از بچگی توی این سال تئاتر بزرگ‌ شدیم به گفته‌ی آقای شِرمَن صاحب تئاتر یا پدر ناتنی منو جین .اون روز ......



خب نظرتون رو بگید یه ذره نامفهوم هست ولی مفهوم میشه دوست دارید بگید .برای بعدی ۲ تا نظر یا ۴تا لایک ممنون