نمایشی در پاریسp2

❀Yalda❀ · 17:00 1400/03/03

آپلود عکس" لطفا ادامه ی مطلب برید برای بعدی ۳تا لایک و اینکه ممکنه به جای نمایشی در پاریس بنویسم show in Paris 

اون روز بارونی و خلوت بود. نگهبان سالن تئاتر(آقای چارلز) کشیش میداد که یهو صدای درب بلند شد، منو برادرم پشت در بودیم‌ و... من چرا دارم به اینا فکر میکنم هزار بار فکر های ناجور و وب کردم ولی ولی ... اصلا... اه مهم نیست . من موهام قرمزه و اسمم کاترین هست و چشمان سبزه یه کپی دختر از برادرم .جین یعنی برادرم فکر کنم یک سال و نیم از من بزرگتره من فکر کنم خودم ۱۳ سالمه و تو تئاتر خواندن و نوشتن یاد گرفتم .سالن های تئاترهای انگلیس عالی هستن .
داشتم فکر میکردم که صدای جین من رو به خودش آورد :کاترین کاترین
در و باز کرد و اومد داخل هیجان زده گفت:بیا پایین ، آقای شرمن کارت داره یه آقای درست حسابی اومده فکر کنم خبر خوبیه برای ما
_باشه الان میام
_خواهری چیزی شده ؟
_ نه نه
رفتم پایین ببینم چی شده که جین انقدر هیجان زده هست چون آدم درون گرا هست. 

دوستان خوبه؟ نظر بدید ۳ لایک یا ۳ نظر